بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

باهم



http://www.tazohor.com/wp-content/uploads/2013/06/faraj.gif
التماس دعا

دعای فرج جهت ظهور آقا امام عصر ( عجّل الله تعالی فرجه )

ارزش خوندن داره

 در کفه ی ترازو گذاشت این شب ها را اما هم ترازش، هم عیارش هرچه گشت چیزی دستش را نگرفت.  ادامه مطلب ...

بزرگترین گناه...

رسیدم به اینجا که دیگه به نظرم بدجور شیطون عزمش جزمه منه 

نیس یه کم را دادم بهش پررو شده... 

ازینجا به بعد دیگه ناامیدی نیست تو دلم  

نمیشه نیست 

هرجور فکر میکنم میبینم نمیشه خدا نبخشتم!!! 

خیلی یزرگه گناهام زیاده اما...نه جلو رحمتش...نه وقتی که عزمم جزمه تغییره نه وقتی که دوسش دارم نه وقتی که جمکران رو دوست دارم نه وقتی که هنوز لایق بودن تو این رمضونم ...

خلاف اینه؟! 

خیلی التماس دعا

من میخواستم بگویم او گفت:دلم تنگ شده بود برایت

خداروشکر که با این همه امروز خودش جمکران دعوتمون کرد 

این شاید یعنی اینکه:با این که نمیفهمی و جفا میکنی اما  

دلم تنگ شده بود برایت 

 

پ.ن:دل ما هم تنگ میشود برایتان اما ...نمیفهمیم شاید

عالم بی عمل

شب قدری از بلند ترین ارتفاع سقوط کردم... 

از ارتفاع نگاه مهدی... 

التماس دعا  

این شبا یاد من هم باشید خیلی محتاجم و بدجور تو امتحانای خدا کم آوردم

...

بدجور دلم گرفته است بدجور... 

بدجور پشیمانم و سردرگم که کدام رفتار درست بود و کدام کار شایسته... 

دلم گرفته است که شب پانزدهم رمضان شب ولادت امام کریمان شبی که موسی الرضا دعوتم کرد به مشهدش 

 اینچنین شد... 

نمیدانم حتی ناراحتی ام دلیلش از کجا آب میخورد 

نمیدانم حتی  از دست خودم دلخورم یا از این رفتارها... 

هنوز هم نمیفهمم خودم محور ماجرایم یا ادعاهایم... 

نمیدانم اما خوب میدانم چنین شبی حال دلم باید طور دیگری می بود 

پ.ن:دلم از خودم بد گرفته...بد 

بغض دارم ... 

با این تفاوت که اینبار اصلا کسی به ذهنم نمیرسد که سر به زانوی شنیدنش بگذارم... 

پ.ن:در اسلام دو حرف است که جایی ندارد.
یک:
به من چه؟
دو:
به تو چه؟ 

آیت الله جوادی آملی

از عمق وجود

ادعا کردن خیلی آسونه... 

مثه منه مدعی که از تو خالیم و

خسته...

شکر عملی

خدایا ! 

چقدر از ته دل میشه گفت شکر...چقدر باید شکر کرد واسه محبتات... 

چقدر خوبه نتیجه ی کارت لبخند رضایت باشه و دعای خیر... 

خدایا لایقمون کن...

حسرت

سحر... 

دم اذان... 

میشه گفت این سحر یکی از سحرای خاصه برام... 

سر سجاده نیستم ...قرآن نمیخونم...اما... 

تو فکر مهدی فاطمه ام... 

یه چرخی زدم تو وبلاگا و سایتای مختلف و مواجه شدم با یه عالم منتظر و کلی برنامه و عهد که تو فضای مجاری راه انداخته بودن... 

اولش کلی ذوق کردم که...خدایا چقدر خوب چقدر زیادن کسایی که دغدغه دارن کسایی که دارن کار میکنن... 

اما بعد یهو به این فکر افتادم که :پس چرا هنوز از بین این همه آدم ۳۱۳ تا...؟! 

غم میگیره... آدم غصش میگیره وقتی عمیق میشه و میبینه خودش یکی  از سدای راهه که اگه نبود به قول یه بنده خدا آقا میومد دیدنش... 

اباصالح به حق سجده و قنوت دم سحرت  

به حق اشکایی که نزدیک اذان میریزی واسه گناهای استغفار نکرده ی ما... 

کمکمون کن یارت باشیم نه بارت... 

پ.ن:نه خودنماییه نه تظاهر نه به نظرم ریا حتا... 

این که دارم میگم الان به چی فکر میکنم یا دغدغم چیه هیچ ادعایی پشتش نخوابیده... 

خداروشکر خوب میدونم فعلا بارم نه یار 

خدایا شیطونو ازمون دور کن 

خودت فقط کاره خودته

خورد پس کلمون...!

خب میشه یه وقتاییم آدمو امتحان کنن بدجور... 

هوا که برت داشت فکر کردی خبریه توفیقشو ازت میگیرن دیگه نمیتونی لای قرآنم باز کنی حتا.... 

مثه من که تو این گرمای تابستون مریض شدم بدجور.... 

پ.ن:کلاسای مهدویت دانشگاه تهران رو که میرفتم جواباش اومد 

شدم چهارم 

میرم مشهد یعنی؟! 

الهی شکرت

تصمیم

این همه ساله ماه رمضون که میشه یه قرآنو با ذوق و شوق ختم میکنیم ولی..... 

من خودم از دوره هام جز ثواب ختم ظاهری و نگاه به خط قرآن بهره ای نمیبردم انگار... 

اما امسال درعین حالی که قراره ختم سرجاش باشه دارم یه نگاهی هم به تفسیر میندازم... 

خییییلیییی قشنگه....خیلی دلم میخواد هی برم جلوتر... 

دیگه فقط دلم نمیخواد یه جزام تموم شه ... 

قرآن خیلی عمیقه...  

الهی شکرت

به به

ینی من نمیفهمم چرا این حافظ اینقد قشنگ با من حرف میزنه... 

میگن در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست همینه ها.. 

حافظم گفت:  

سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند   همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند   

 

تصمیم به انجام کاری گرفته ای در آن شک نکن و دل به خدا بسپار برای کاری که میخواهی بکنی همت داشته باش و اگر ناامید شوی موفق نخواهی بود

شروع....

چقدر دنیا کوچیکه و چقدر خدا بزرگ....

بلاخره رسید رور آخر...

این یک سال خیلی زود گذشت..

دیگه سال اولی بودن و بی تجربگی معنا نداره...

یه بار خیلی سنگین رو دوشم حس میکنم

یه مسئولیت خیلی بزرگ

امروز تو عصرنشینی با اساتید و دانشجویان واقعا پی بردم به عظمت وظیفم...

امروز اصلا دلم نمیخواست دل بکنم ار دانشگاه و اساتید

چشم دوخته بودم به چهره ی تک تکشون که ایمان و تواضع ازش میبارید...

واقعا که چهره ی مومن به دل میشینه...

......

این تابستون به تمام معتا شروع یک مرحله ی پرکار و شیرینه...

تابستونی که برا شروعش لحظه شماری میکنم

تابستونی که اگه خدا بخواد توش پر از برکته...

....

خدای خوب من...

از ته دل شکرت

تبریک

 ما آموخته ایم به اصلح رای دهیم حتی اگر هفتاد و دو نفر باشیم

به مالک بگویید برگردد... 

به آقا بگویید نیاید... 

مردم تحمل سختی را ندارند 

امان نامه ای که علمدار سید الشهدا نگرفت...  

مردم ما گرفتند... 

پ.ن:دلخوشیمون فقط لبخند رو لب آقاست و محقق شدن هدفش"حماسه ی سیاسی" 

انشاالله که "حماسه ی اقتصادی"هم در پیش باشه... 

پ.ن:زیارت خوبی بود نایب الزیاره ی همه ی دوستان بودم 

در منطق ما شکست اگر نیست که نیست/این کشور اگر بیمه ی اولاد علی است 

آن برگ برنده ای که در توشه ی ماست/سید علی حسینی خامنه ای است

آرامش در کلام مومن موج میزند

بعد از نماز به امید بصیرت، گعده ی انتخابات برگزار شد.
ما می گفتیم:
حفظ انقلاب از نان واجب تر است.
می گفتند:
برای نان کوتاه بیاییم.
می گفتیم:
آقا فرمودند:
ما هر جا استقامت نکردیم
شکست خوردیم.
می گفتند:
ما فقط کسی را می خواهیم که اقتصاد را درست کند.
گفتیم:
لباسی که فقط از سرما نجاتتان دهد کافیست؟
حجاب مهم نیست؟
گفتند:
شما خودتان را در کمد قایم کردید.
دنیا با ما قهر کرده است.
گفتیم:
اگر این روزها دنیا قهر است
سال ها دنیا با ما جنگیده است
ما بردیم یا دنیا؟
گفتند:
معتدل باشید.
گفتیم:
حرکت بین حق و باطل اعتدال نیست.
خندیدند و رفتند.
ما ماندیم و یه دنیا بغض از شکستن آراء. . .
استاد پورعبدالله هنوز سر سجاده بودند.
نشستیم.
-استاد!
حق و باطل مشتبه شده است.نکند آراء بشکند.
استاد از همان لبخندهای دوست داشتنی زدند که
نگران نباشید.مملکت امام زمان، صاحب دارد.
هیجانت که آرام می شود
فقط گریه می کنی.
حالا دیگر صدای آرامش او بود و گریه های من. . . 

(مریم)

انجام وظیفه مهم است نه کسب نتیجه

امشب شب عملیات است.
شب های عملیات جبهه، شب "یا زهرا" بود.
قرار دسته جمعی مؤمنان به نیت پیروزی:
قرائت سوره ی مبارکه ی فتحو
زیارت عاشورا

انسانم آرزوست

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست

نگران نباشید.

مملکت امام زمان، صاحب دارد.

آرامش را حفظ کنید.

حتی بروز حداقلی تنش داخلی، نقطه ی سقوط همه ی مردم خواهد شد.

اصل، حضور حداکثری مردم است.

نام نبرید.

معیارها را بیان کنید.

بگذارید خود فرد به اسم اصلح برسد.

هرگز داد نزنید.

اسم "هر کسی" از صندوق ها دربیاید به نفع همه ی مردم است.

پس نگران نباشید.

هر کسی علیه شما از مرز اخلاق عبور کرد

شما با اخلاق بگذرید.

جان، مال و آبروی ما فدای انقلاب خواهد شد.

همه باید انرژی خودمان را برای روز مبادا بگذاریم.

روز مبادا ماه های اول ظهور است

 که همه درگیر جنگ با کفار خواهیم بود.

مملکت امام زمان، صاحب دارد.

نگران نباشید.

دکتر پورعبدالله

همسر حاج آقا پناهیان 

پ.ن:کپی از وب مریم (انسانم آرزوست)

انتخاب

عااااااااشق این تب و تابمم 

پ.ن:وقت وعده ی الهی رسیده ایشالا

هی!یه سال پیش...

مدیونی اگه فک کنی یه درصد حتی یه درصد از موقعیتم ناراضیم... 

فقط نمیدونم چرا امروز موقع دیدن برنامه ی فرصت برابر اشک تو چشام جم شد... 

نمیدونم چرا جدیدنا اینقدر حال و هوای کنکور می خواد دلم.... 

عجب روزایی بود... 

درس خوندن و فایده داشتن و حس کردن زندگی از لابه لای کتابا.... 

پ.ن:الان از فرط درس خوندن بوی زندگی به مشام نمیرسه (شوخی!)

الهی شکر

و به بهترین نحو با همکاری دوستا از پس مراسم براومدیم... 

مراسمی شد که حتی کدای بالاتر که مخالف بودن ازش تعریف کردن... 

خیلی خوب بود خیلی.... 

شکرت 

پ.ن:همه چی رو رواله گوش شیطون کر... 

پ.ن:استاد اخلاق میگفتن انفاق سه نوعه عاطفی مالی معرفتی ... 

اون وقت تو هر سه تای اینا اول اولویت با والدینه بعد اقربین بعد یتامی... 

بعد کلاس از پدر و مادر گرفته تا خاله و دایی ای که سالی یه بارم تلفنی باهاشون حرف نمیزنم در مقابل تماس من که فقط قصد احوال پرسی و ابراز محبت داشت دارای دو شاخ گنده شدند...و در آخر هم حتی باورشون نشد که من چیزی نمیخوام....!