بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

مینا

این وب دیگه به روز نمیشه... 

تا اعلام نتایج نهایی کنکور دیگه به روز نمیشه... 

میخوام یه بارم که شده محکم پای حرفم واسم.... 

میخوام همین چن وقت مونده گرچه دیره رو جبران کنم.... 

انگار واقع بین تر شدم 

هیچ کس هم برام مهم نیست... 

نه حرف فامیل نه دوست نه غریبه 

دعاکنید بتونم... 

پ.ن:واسه محکم کاری کامپیوترم رو جمع میکنم ....

ساعت شنی

اصن کی گفته باید همه ی پستای منو بخونی که بعد با خودت بگی اه باز این شرو کرد؟اه این کشت مارو اه خفمون کرد و صدتا اه دیگه.... ؟

ادامه مطلب ...

میشنوی؟!

یه وقتایی مثه الان خیلی هوس میکنم با کله برم تو دیوار که بعدش هیچی نمونه ازم!  

 

چمه من چن وقته؟! 

خودمم نمیفهمم 

هه!آره...                              حال من دست خودم نیست....

آدم باشم...

گاهی آدم یه سری چیزا رو فراموش میکنه... 

اما بعد یه مدت میبینه یه چیش میشه... 

میفهمه که فراموش کردن خوبه اگه با عبرت گرفتن همراه باشه... 

داشت یادم میرفت عبرت بگیرم....  

پ.ن:ازونجایی که پست کوتاه نیومده به من اینم یه کم غمگنانه(!)شد ادامه میدیم... 

فنچام خوبن و وضع درسم بد  

پ.ن:بازم غمگنانه شد که! 

خب ندارم خبر خوب! 

هه چرا امروز بعد یه هفته یه رب به یازده رفتم مدرسه حال داد!!!!   

اونم فقط به خاطر سرکشی!!!!

یکی یکی...

و ما به یکی از آرزو هایمان رسیدیم! 

 

بله! دو تا فنچ کوچولوی خوشگل نازنازی بلای جیگر مامانی خوش صدای خوش رنگ 

بزن به تخته 

خریدم! 

و اندر مزایای آنان اینه که دیگه مشکل ساعت ندارم! 

ینی ازونجایی که صبحا گوشیم صدبار گم و گور میشه (چون ساعت تنظیم کردم پاشم و حسش نیس) 

این کوچولوهارو نمیشه گم و گور کرد... 

و از شیش به بعد خواب حرام است بر ما با اون صداشون!!! 

فقط اسم ندارن 

پیشنهاد ندارین؟ 

دوتا اسم قشنگ؟

متشکرم مامان

 بعد ناراحتی از خراب کردن آزمون کارناممو که دیدم با ذوق: 

مامان روانشناسی بالینی سمنان 

مامان:متاسفم نمیشه!
من:  

بعد رفتم انتخاب رشته مجازی کردم 

مامااااااااااااااااااااااااااان!بالینی بهشتی بالینی تهران بالینی علامه بالینی الزهرا بالینی شاهد 

مامان:خب که چی؟ 

من: 

ذوقت منو کشته تشویق کن خب افسرده شدم!!!

شب ساعت یازده و نیم

بعد کلی خودخوری 

یواشکی تو گوش مامان:اگه میشه پاشیم بریم به خدا زندگی دارم اما یه جور پاشو گردن من نیفته باز گیر بدن که بچه درس خون کلاس نذار ...

مامان بعد چند دقیقه:خب دیگه دستتون درد نکنه مینا کار داره میگه پاشیم بریم!!!!!!!!!! 

 

 پ.ن:خسته شدم بس که تیکه شنیدم تیکه هایی که میشه گف آش نخورده و دهن سوختس!  

پ.ن:حالا اینا که همش آزمایشیه اما اگه قبول نشم دق میکنم بدون شکوچشمم آب نمیخوره بخوام قبول شم

پ.ن:چرا امروز مامانم همچی شده ؟!