بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

الهی شکر

و به بهترین نحو با همکاری دوستا از پس مراسم براومدیم... 

مراسمی شد که حتی کدای بالاتر که مخالف بودن ازش تعریف کردن... 

خیلی خوب بود خیلی.... 

شکرت 

پ.ن:همه چی رو رواله گوش شیطون کر... 

پ.ن:استاد اخلاق میگفتن انفاق سه نوعه عاطفی مالی معرفتی ... 

اون وقت تو هر سه تای اینا اول اولویت با والدینه بعد اقربین بعد یتامی... 

بعد کلاس از پدر و مادر گرفته تا خاله و دایی ای که سالی یه بارم تلفنی باهاشون حرف نمیزنم در مقابل تماس من که فقط قصد احوال پرسی و ابراز محبت داشت دارای دو شاخ گنده شدند...و در آخر هم حتی باورشون نشد که من چیزی نمیخوام....! 

پرکار!

اگه امروز موفق به انجام برنامه هام بشم  

میفهمم هرقدر سرم شلوغ تر باشه موفق ترم 

پ.ن:مسئولیت اجرای مراسم هفته خوابگاها رو با دوستان بر عهده گرفتیم درحالی که کلی کار و تحقیق درسی دارم... 

اصن یه ضی ...

۱.ن:حس مفید بودن دارم اما

اولین قدم

عهد و قول های شما کجا...

عهد و قول  های ما کجا...

بی نظیره حمایتها تون

ممنون...

اللهم عجل لولیک الفرج

یه نگاه به دور و بر و کوچه و خیابون بسته... 

تا قشنگ بفهمیم جای هیچ چیز و هیچ کس خالی نیست... 

انگار باورمون شده داریم زندگی میکنیم.... 

 

زندگی بی مولا ینی مردگی 

کی قراره بفهمیم؟ 

بفهمیم که حتی اگه برا فرجم دعا میکنیم واسه رسیدن عدالت و رفاه نباشه 

دل مهدی فاطمه هم دیگه داره می ترکه...

سلام علی ال یاسین

نمیدونم شده به یه جایی برسی که هیشکی نفهمدت؟

بعد دور و برتم همش مخالفت باشه و ضد ارزشای تو؟

خیلی حس خوبیه که تک و تنها میشی و فقط با صدا زدن یکی اروم میشی...


أعوذ بالله من الشیطان الرجیم