بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

زمونه خیلی خرابه

حرف زیاد دارم واسه گفتن ....

تو این مدت اون قدر آدمایی اومدن سر راه تقدیر من و منو واقعا شیفته و دلباخته‌ی خودشون کردن و رفتن که دیگه واقعا داشتم مطمئن میشدم به هیچ کس نمیشه دلبست... اما... 

امروز یه دوست قدیمی رو دیدم و دوباره حس کردم این میتونه محرم و همراز باشه...  

نمیدونم چرا دنیا این جوریه؟ 

شاید من خیلی ساده و زود باورم!  

شاید خدا میخواد منو از همه ناامید  کنه تا بگه : 

بابا جان فقط منم اونی که دنبالش میگردی 

خدایا کمکم کن...