بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

تلافی تا چه حد آخه؟؟!!

جزای یک شوخی کوچک ... 

جزای نقش سوسک را با انگشت بر سر دوست بازی کردن آیا ناکارشدن است؟؟ 

صحنه ی اول: 

فاطمه نشسته لبه ی پله جلوی دانشکده(!) 

در حال صحبت با گوشی.... 

مینا از پشت سر وارد میشود... 

دستش را آرام بر روی سر فاطمه حرکت میدهد... 

در یک آن قلب فاطمه از جا کنده شده و صحبت را رها میکند و به دنبال بازیگر سوسک میدود... 

صحنه ی دوم: 

مینا و فاطمه خوش و خرم کنار باغچه در حال حرکت.. 

عمق باغچه حدود یک متر... 

باغچه پر از برگ های پاییزی...

ناگهان دستی مینا را به داخل باغچه هول میدهد... 

آآآآآآآآآآآآآآآ آ آ ‌آ آ آ    آ    آ‌    آ 

سقوط دختری از لبه ی پرتگاه... 

صحنه ی سوم: 

ندارد! 

پ.ن:محض اطلاع:رگ گردن به طور ناهنجاری گرفته و تمام نیمه ی سمت چپ بدن کوبیده شده است و حرکت مصدوم را دچار مشکل کرده است ...

نقطه سر خط.

نظرات 3 + ارسال نظر
مژگان سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ق.ظ http://banoye-ordibehesht.blogsky.com



آخه این چه شوخیه ؟
خوبی الان مینا؟

محمدرضا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:54 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

معلومه که صحنه سوم ندارد چون هیچ کدوم از بازیگران در اخر این داستان شفا نگرفته اند و ببینندگان نامرئی این فیلم باید دست به دعا برداردن انگار.
درضمن یه کم درس بخونید به جای ورجه وورجه کردن بد نیستا

محمدرضا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:54 ب.ظ

چرا این شکلی؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد