بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

خظعولانط!!!

الان از همون مواقعه بیکاریه  که حوصلم سر رفته و نمیدونم چیکار کنم و دلم کشیده حرف بزنم و کسی رو پیدا نمیکنم و میدونم فردا کلی درس دارم و امروزم نمره ی نیم ترممو دیدم و متنبه باید میشدم و شروع می کردم از فرصتام استفاده میکردم و پیشرفتی حاصل میکردم اما... 

نکردم ... !

خلاصش که کلا یه مدلایی شدم یعنی نمیفهمم حتا که آیا الان دلم میخواد ادبی و فلسفی بنویسم یا فقط همینطوری انگشتامو رو کیبورد جابه جا کنم...  

انگار که پاشم برم خوابگاه سنگین ترم....

نظرات 2 + ارسال نظر
مژگان شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

برو درستو بخون عزیزم

محمدرضا سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:50 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

ظاهرا که پاشدی رفتی انگار
وقتی کسی نیست باهاش حرف بزنی با خودت حرف بزن خوب جواب می ده
فقط فش ندی به خودت بربخوره.
باملایمت برخورد کن باهاش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد