بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

هی هی...

مینا رو کشتن هی هی 

خونشو ریختن هی هی 

... 

اصن دستای من کبره بست  

پینه بست... 

تاول زد... 

بریده بریده شد... 

و الخ 

آخه اینم شد کار؟ 

اینم شد حفظ حرمت دانشجو؟ !!!!!

اینم شد اعتبار دانشجو امام صادقی؟ !!!!! 

یه دیگ گذاشتن جلو روم میگن شام بچه هارو بکش 

نه ده تا نه بیس تا نه چل تا... 

هیاتیه واسه خودش خوابگاه! 

همه هم ته دیگ میخوان! 

 

پ.ن:خدا رو شکر رفت تا خوابگاهو بچرخه دوباره نوبت توزیع شام برگرده به ما 

پ.ن:حالا هی بشین تو خونه دستم به سیا سفید نزن

نظرات 6 + ارسال نظر
fanoos یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:23 ب.ظ

به به خانوم کدبانو!!!!!!!!!!
کار کن کار خوبه

حیاط یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ب.ظ

بیچاره مامانا !!!

حیاط یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ب.ظ

بیچاره مامانا،.،

شاهین دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:44 ق.ظ http://3marholor.blogfa.com

سلام
توزیع غذا بین دیگران افتخاری است که نصیب هر فردی نمیشه هر چند صاحب غذا نباشیم.
موفق باشید.

بله!البته
اونم به دانشجو های مکتب صادق
محض خنده و مزاح بود فقط

مرتضی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ب.ظ http://lovedesign.blogsky.com/


چقدر باحالی تو

محمدرضا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام
منم ته دیگ می خوام
خسته نباشید.
خیلی هم خوبه تازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد