بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

خداحافظ ای کتابای قدیمی...

اشک تو چشام جم شد و بغض کردم(آیکون نگاه امیرعلی)

به خدا راس میگم

آخه داشتم کتابامو میذاشتم تو ساک بدم به یه بنده خدای دیگه!

دونه دونه

فلسفه

تاریخ ادبیات

منطق

ریاضی

ادبیات

عروض و نقد

خلاصه بسه دیگه بیشتر ازین دس رو دلم نذار که خونه...


خیلی سنگدل بودما آخه یه فیلم تو گوشی دارم مال چن ماه قبل کنکور همه ی کتابامو چیدم و میگم ینی میشه یه روز از شرشون خلاص شم؟

هی پ.ن:بهش گفتم کنکور دادی برام بیارشون دلم تنگ میشه خلم من؟


نظرات 1 + ارسال نظر
ترنم چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

من تا کلاس پنجم که بودم کتاب هام رو اونقدر پاره پوره میکردم که خجالت میکشیدم به معلم مون نشونش بدم


اما حالا نمیذارم کسی به کتاب و جزوه هام چپ نگاه کنه ... خیلی دوسشون دارم

با اینکه نمیشناسم تون براتون نظر گذاشتم .... از نوشته هاتون خوشم اومد ..... سلامت و موفق باشید

سلام
هه نه من از همون اول کتابامو دوس داشتم
ممنون
آدرسی چیزی نداشتین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد