تمام امروز رو تنها بودم ...
عید دیدنی نرفتم به هوای درس...
موندم خونه به هوای درس با فکر اینکه الان خیلیا زدن جلو...
نه بابا ما اهلش نیستیم...
نمیفهمم اصلن نمیتونم تنها طاقت بیارم...
حتی برای چیزای مهم...
تنوع لازم داشت دلم ...تنهایی هم نمیشد ...با شعر و تلویزیون و چه و چه هم نمیشد...
دلم میخواس آدم ببینم...!
یهو به سرم زد بشم مثه همه کنکوریا وب تعطیل گوشی خاموش و ...
دیدم نه بابا خل میشم
اینجا مثه خونم میمونه ۴سالی هس ساختمش هروقت تنوع میخوام کلید میندازم میام تو همه چی هست ...
شرط لازم برای تنوع اما کافی نه...
گرمای خونه یه چیز دیگس با همه ی سرو صداهاش...
خلاصه...
جای هیچ چیز و هیچ کسو هیچ چیز و هیچ کس دیگه نمیگیره...
پ.ن:درسته کشک بادمجون خوشمزس از همه چی بیشتر تر دوس دارم ولی خب دلیل بر تنبلی نمیشه ...باس یه چیز دیگه طبخیده شود!وگر نه این میشود که شد...!
پ.ن:نتیجه اخلاقی ----> همه چی که درس نیس آدم باس وقت بزاره یه کم متنوع غذا بپخه!
سلام نمیکنم چون خیلی عصبانیم
حالا دو ساعت درس نمیخوندی چی میشد؟؟؟
فوقش رتبه ی 1 میشد 2
یا نه رتبه ی یک رقمی میشد دو رقمی
به جایی که بر نمیخورد!!!میخورد؟؟؟؟
خلاصه فکر کن ببین آخرش چی میمونه برات هرچی موند همون رو انجام بده!!!
یاعلی
.......
گاهی وقتا همین ۲ساعتا مرز خوشبختی و بدبختیه
هی ما تلاش میکنیم شما همه چیو فدای درس کنی
اونوقت دوستان نمیذارن
اینجوریشو دیگه ندیده بودم...
دشمنِ دانا به از نادانِ دوست
دشمنِ دانا بلندت میکند
بر زمینت میزند نادانِ دوست
گاهی طرف حواسش نیس ، میخواد خوبی کنه ولی....
اوووووووووووووووووووف!!! اصن تو عید درس خووندن مخ آدممممممممممممم رو تیلت میکنه!!!
نه خیلی باهاله ها
محیام...بهم سر بزن...نظر بده..