من امروز یه عمله مهندسیانه ی بزرگ انجام دادم که البته نتایج مفیدی رو در برداشت...
نظر به اینکه کنکور دارد مشرف میشه به ما تصمیم بر آن شد که تلفن عزیز تر از جان را از اتاق خودمان به مکان دیگری انتقال دهیم...بلکم مفید واقع شود....و البته ....
دراین صورت اتصال ما به اون ترنت با مشکل رو به رو میشد...
از آن جایی که خیلی از برق و سیم و دو راهی سر در میارم با هزار بدبختی و فلک زدگی تونستم یه دوشاخه!؟پیدا کنم اونم چی جور....
با کلی تغییرات درش...
عمرا اگر فهمیدید چی میگم...
خلاصه نتیجه هایی که حاصل شد عبارتند از:
برای باز کردن پیچ استفاده از چاقو مناسب نیست زیرا احتمال بریدن دست در این صورت زیاد است و پس از آن نیز دعوای مادر که....چاقوا مثلا....شده قلاب بس کجش کردی...
هر از چند گاهی زیر مبل اتاق را تمیز بنماییم تا در اینجور مواقع خاک و خل حلقمان را آزار ندهد(شلخته هم خودتانید زیرا من کنکوری ام و وقته تمیز کردن ....؟!)
و یه چیز که من آخر نفهمیدم تعریف بود یا نوعی تمسخر؟
اونم اینکه مادر گرامی فرمودن: خدا نکنه یه کاری رو بخوای بکنی (با همین قیافه) ....
بقیش به خودم مرطبوطه....
تازه جا داره از خوده خودمم تشکر کنی که در معرضه اون عمل وحشیانه قرار گرف
بلله البته!