بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

شاعر میگه به من چه؟

شاعر میگه: 

چرا عاقل کند کار ی که باز آرد پشیمانی؟؟ 

چرا مینا زند حرفی که بعد نتونه بش عمل کنه؟! 

ما بدون وب نویسی مییمیریییم!!! 

حالا ... 

ترسی مبهم ما را فرا میگیرد چونکه با خانوم جونمون قهر کردیم و او به خونمان تشنه است! 

همین الان فرمودند ایشان از پشت تلفن این اختراع عجیب و .... 

ما هم به روی مبارکمان نیاوردیم که اا 

مگه ناراحن شدی؟؟؟؟ 

بدقوله خب  

هی هرچی هیچی نمیگم هیچی نمیگه....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد