بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

زمونه خیلی خرابه

حرف زیاد دارم واسه گفتن ....

تو این مدت اون قدر آدمایی اومدن سر راه تقدیر من و منو واقعا شیفته و دلباخته‌ی خودشون کردن و رفتن که دیگه واقعا داشتم مطمئن میشدم به هیچ کس نمیشه دلبست... اما... 

امروز یه دوست قدیمی رو دیدم و دوباره حس کردم این میتونه محرم و همراز باشه...  

نمیدونم چرا دنیا این جوریه؟ 

شاید من خیلی ساده و زود باورم!  

شاید خدا میخواد منو از همه ناامید  کنه تا بگه : 

بابا جان فقط منم اونی که دنبالش میگردی 

خدایا کمکم کن...

نظرات 2 + ارسال نظر
علی اکبر شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
چطوری؟خوبی؟
واقعا به هیچکس نمیشه دل بست جز خدا
ولی گاهی این انسان دو پا دوست داره خودش رو شیفته و دلباخته ببینه اون هم شیفته ادمی زادی که خیلی غیر منتظره است .. نمیشه صد در صد روش حساب کرد و هیچوقت اونچیزی که فکر میکنی نیست ... آدمیزاده دیگه

همون زودباوری و سادگیته که تو رو این همه زود رنج کرده ...

امیدوارم که خدا کمکت کنه و میدونم که داره می کنه و این ها هم بگذار به حساب ازمایش الهی که نه فقط برای تو که برای همه بوجود میاد و همین هاست که زندگی رو گاهی تلخ و گاهی هم شیرین می کنه و این لذت زندگیست که این دو در کنار هم باشند تا زندگی خسته کننده نباشه

موفق باشی

محمدرضا سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:22 ب.ظ http://mamalijoon.blogfa.com/

سلام بر دکتر بزرگ.
چطوری؟!!خوبی خوشی سلامتی؟!!
اولا سال نو رو با تاخیر زیاد تبریک میگم.
دوما ذوق مرگ شدم وقتی که بعد از مدت ها نظرت رو دیدم!!!!
سوما ممنونم بابت تسلیتت.
اون حادثه هم واقعا خوف بود واسه من و دقیقا ۱۵ دقیقه ای از زندگیمون شد مثل فیل های اکشن بکش بکش!!!!
همه آپ جدیدت یک طرف اون جمله آخری که خدا همیشه به بنده هاش میگه یک طرف!!!ایول داری به خدا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد