بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

به فکر مردم باشید!

یه نکته ی جالب دریافتم و اون این که:

این مامورای اطلاعاتی(!) رو که تو نمایشگاه کتاب مستقر کردن نباید ....

یا حداقل لهجه نداشته باشن

به طرف میگم شبستان کدوم وره؟؟؟

میگه ایییییین جا رو که بپیچی ..... دست ...... اونجیه!

به نظر شما من چی جوری باید شبستان رو پیدا میکردم؟؟؟

(اون  نقطه چین ها جاهایی بود که طرف با غلظت و لهجه ی شیرینش گفت!

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.mamalijoon.blogfa.com

سلام
اینجا کلا خیلی تغییر کرده!!!!یه سوال فنی!!!نویسنده وبلاگ همون خانوم دکتر خودمونه؟!!!!!

آره متاسفانه!

من و تو شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://www.bibahooneh.blogsky.com

سلام سلام
اینو بگو که یه دانشجوی محترم رو مسخره کردند

راست میگی اینو یادم نبود!

غریبه یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ق.ظ

منظورت از مامورای اطلاعاتی کسایی بودن که مردم رو راهنمایی می‌کردن دیگه. آره؟

آآره ها راست میگی
هرچی گشتم دنبال یه کلمه‌ی درست پیدا نکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد