اون روزی که با دستای خودم یه عروسک چوبی درست کردم ،یه حس دیگه داشتم ،حس می کردم این عروسک فقط وفقط مال خودمه ،صاحبشم ،مالکشم،خالقشم !
حواسم بود دست هر کسی ندمش ، مواظبش باشم تا کسی چپ بهش نگاه نکنه اما این مراقبت کجا و مراقبت تو کجا؟؟؟
تویی که کل جهان رو با دستای خودت ساختی همون روزی که حس تازه ای داشتی !
تو هم دلت نمی خواد عروسکات خراب بشن مواظبشونی نمی ذاری کسی بهشون چپ نگاه کنه ، چون مال خودتن صاحبشونی، مالکشونی ، خالقشونی
ای خدا تو یه روزی همه ی ما رو با دستای مهر خودت خلق کردی و به هر کدوم جا و مکان دادی ،همه ی ما صاحب داریم ، جا و مکان داریم پس چرا بعضی وقتا احساس تنهایی و غربت می کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟
حس اینکه آدم صاحب داره خیلی حس خوبیه !!:)
سلام متن خیلی قشنگی بود.
راستی خوبه در مورد مادربزرگت هم مطلبی از حس قشنگت بذاری و بخوای که برای شادی روحش فاتحه هم بخونن.
نظرت چیه؟
موفق و پیروز باشی.
باشه فکر خوبیه!