بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

خداوندا با تو سخن می گویم

 
خداوندا با تو سخن می گویم
از عشق
آن میل شدید درونی
آن جادوی جاودانی
آن عطش کاشتن و درو کردن
آن عظمت فکر کردن و دیدن
آری خداوندا از تو می پرسم
کجا رفته است آن تکثر روح نیک تو
اگر درون نیک است پس اینها چیست
صدای قناری در قفس از برای چیست
خداوندا از تو می پرسم
اگر آدم اشرف مخلو قات است
اگر او کمال آفریده ها است
پس چرا حقارتش می بینی
پیش مخلوقات
او را که افسارش باز کردی وگفتی برو تا باز گردی سوی من
خداوندا از تو می پرسم
کدامین مالک گله اش را دست گرگ می سپارد
که تو گرگ را مبصر کلاس ما کردی
ما در زمین همه بنده شیطانیم
اگر خود را گول نزنیم
او ما را حکمرانی می کند
هر چه خواهد می دهد و هر چه می خواهد گیرد
الا جان که از آن توست
خداوندا از تو می پرسم
آیا نمی خواهی ظاهر کنی آن حقیقتی که وعده داده بودی
آن قیامتی که ما را از آن ترسانده بودی
خداوندا پس کجا خوابیده آن ناجی که ما را قول امید داده بودی
امید در انتظارش یاٌس را می نوشد
و خداوندا از تو می پرسم
کی می شود دیگر از تو نپرسم
نظرات 3 + ارسال نظر
دختر دختر عموی مامانت یکشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ب.ظ

سلام مثل همیشه عالیه .
کم کم داره بهت حسودیم میشه!

بنفشه سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ

عالیه

نیلوفر سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:31 ب.ظ

سایتت عالیه جوجه اردک زشت دوست دارم you khnow because

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد