بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

ای کاش می شد همیشه شب باشد

چه لذتی دارد شب هایی که همه خوابند و فقط تو بیداری خلوت با او

چقدر زیباست مناجات های شبانه و درد دل های تنهایی

چقدر زیباست که دامن شب بشه سفره ای پر رازهای تو

چقدر دوست داشتنیست قطرات اشک شیشه ای که هدیه می کنی به او

چقدر عزیز است لحظات با او بودن و با او خلوت کردن

با تنها گوش شنونده و تنها چشم بیننده

می بیند و می شنود راز ها و درد دلهایت را

یقین داشته باش که بهتر از او کسی را نمی یابی

پس ای کاش همیشه شب باشد

نوشته شده توسط مینا دانشور

من عاشقم

             عاشق آن که عشق را عاشقانه در قلبم نهاد

 من دوست دارم

             آن کس را که دوستی را در من پدید آورد

من مجنونم  

              مجنون آن لیلی که جنون را آفرید

من تشنه ام

              تشنه ی با او بودن و سیراب نشدن

 

    می خواهم با او باشم و با یاد او، همیشه و همه جا

     می خواهم حتی لحظاتم را نیز با او قسمت کنم

من واقعا دوستش دارم

نوشته شده توسط مینا دانشور

تویی که بهترینی

         تو یی که نازنینی

 تو آن ستاره ی شب

          توآن ماه منیری

 دلم به سویت آمد

          و من شدم یک عاشق

بگیر این دلم را

          که داده ام به سویت

نوشته شده توسط مینا دانشور

نظرات 2 + ارسال نظر
دوست چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ

سلام
باز هم به وبلاگت سر زدم
از اینکه اینبار از مطالب زیبای خودت هم در وبلاگ قرار داده بودی خیلی خوشحال شدم.
مطالب قطعه‌های جالبی بود فکر می‌کنم باید همیشه خودت را در فضای چنین قطعاتی قرار بدهی و دایماْ به اطرافت نگاه های شعر گونه و ادبیاتی داشته باشی این تمرین خیلی مهمی است که امیدوارم نمونه های آن را در روزهای آینده در وبلاگت ببینم.
منصور باشی

فرشته یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ

مبارک است وبلاگ نو پایت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد