بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم
بهشت من

بهشت من

رفتن چه سخت است وقتی زمین چسبناک است و پاهایت از موم

شما چی میگین؟؟؟

به نظر شما چه جوری میشه دلبسته بود اما وابسته نبود؟؟؟ 

اگه چیزی به ذهنتون می‌رسه خوشحال می‌شم منم مطلع کنین!

نظرات 18 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ http://lawbraeker.blogsky.com

وای تبسم چه راه سختی رو پیش گرفتی ، اینکه دلبسته باشی و وابسته نباشی ، شاید بتونی تظاهر کنی اما ...من نتونستم !
***
وابسته یعنی دچار و دچار یعنی عاشق! وای اگه یه روز ماهی کوچولو دچار دریا بشه ، چی میشه ....

دوستت (آشنا) یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ب.ظ

سلام مطلب جالبی رو مطرح کرده‌ای.
در بین جستو جوهایی که داشتم مطلب زیر رو پیدا کردم که فکر می‌کنم خیلی جالب بود. تا نظر تو چه باشد.

پدر؟ مادر؟ همسر؟ فرزند؟ یا شغل ، مدرک ، موقعیت و ثروت؟ یا به سلامتی ات؟ تفکراتت؟ احساساتت؟ یا اعتقاداتت؟ فرقی نمی کنه ، وابستگی یعنی اینکه خودت را به شیئی غیر از اصل خودت ، چنان ببندی که آزادیَت را بگیرد. انسان نامحدود و البته آزاد آفریده شده است . و همه هستی مسخّر و در اختیار اوست. هیچ چیزی ارزش آن را ندارد تا انسانی را به خود ببندد و وابسته و زندانی خود کند. و همه هستی رشد و ارتقاءاشان در اینست که در خدمت آدمی باشند نه بر عکس. اشرف مخلوقات و سرور کائنات یعنی این.
حالا وقتی خودت را وابسته به موقعیت یا فردی می کنی ، در واقع خود را از موقعیت برتر و آزادی که داری به جایگاه پَست و محدودی تنزّل داده و گره می زنی. خود را شکننده می کنی. افراد و اشیاء دیگر زوال پذیر و رفتنی اند. شغل ، مدرک ، ثروت ، سلامتی ، احساس و … ، همه تغییر پذیر و از بین رفتنی اند. و هرکس به آنها وابسته باشد نیز رنج فرسودگی ، تنهایی، جدایی و پست شدن را ناچاراً ، همواره با خود دارد.
و اما عشق
عشق فراتر از هر گونه وابستگی هاست. اگر تو به یک نفر وابسته شدی و بدون او می میری ، نام آن را عشق مگذار. مثل نوزادی که به شیر مادر وابسته است ، اگر شیر مادر نباشد کودک می میرد، چون وابسته است. عشق وابستگی نیست که با نبود معشوق ، فرد مردنی شود. اصلاً معشوقی که اکنون باشد و فردا نباشد ، چگونه می تواند عشق ایجاد کند، صرفاً یک نوع وابستگی می آورد. و صد البته هنگام از بین رفتن هم تاثر و اندوه.
آری عشق همیشه رو به تزاید است. عشق آزاد و رهاست و پیرو آن عاشق و معشوق هم چنین اند. عشق ، عاشق را هر روز فربه تر می کند. شادتر می کند. حرکت عشق فقط رو به جلوست. غم و شادی در عشق واقعی ، مساوی و لذت بخش است. معشوق شکستنی نیست، مردنی نیست، پژمردنی نیست ، بی وفا نیست. لذا عاشق هم به همین صورت پایدار ، قوی و رو به رشد است. و بیت زیر نیز توصیف چنین عشقی است.
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
وابستگی ، انسان را از بی نهایت هستی ، به محدوده ای گره می زند، به مانند چشمی که از این همه رنگ ، فقط رنگ سیاه و سفید را ببیند. مانند این همه اندام آدمی که به هنگام سرطان ، صرفاً یکنوع از سلولهایش شروع به رشد و توده شدن، می نماید. کسی که معتاد به مواد مخدر می شود ، از بی نهایت لذتی که می تواند از تمام اعضاء و جوارح خود ببرد ، صرفاً به یک لذت بسنده می کند. کسی که به یک فرد وابسته می شود ، از تمامی انسانها ، و بی نهایت هستی، فقط یکی را به عنوان مجرای تنفس خود بر می گزیند. کسی که خود را به شغل ، ثروت ، … ، وابسته می کند، از تمام جنبه های آدمی ، و موفقیت های گوناگون خود چشم پوشی می کند.
به چشم هایمان باید ، یاد بدهیم که از دیدن کوه ، دشت ، آسمان ، دریا ، سبزه ، زمین، ستاره، ماه، خورشید ، انسانها و … لذت ببرند.
از دستهایمان بخواهیم که مزه نوازش کردن را حس کنند .
گوشهایمان را نجوا کنیم که لذت شنیدن آوای پرندگان ، صدای گرم مادر بزرگ، موسیق باران و خنده های مستانه کودکانه را بشنوند.
با پاهایمان صمیمانه دشت را بدویم ، کوهها را بپیمائیم ، عصای ضعیفان و تکیه نیازمندان شویم.
با زبانمان کلام التیام بخش غمدیدگان شویم و لذت ببریم همانطور که از گفتن جملـــــــــــــه « دوستت دارم » به دلبر ، هیجان زده می شویم.
آری تنفس لذت بخش هوای بهاری ، بوی پائیز و نوازش برف بر صورتمان ، همه و همه میتوانند موجب احساسی باشند که موجب آرامش زندگی در کالبد منجمد و وابسته امان شود و ما را از تک بعدی بودن و چسبندگی به اشیاء و افراد رهایی بخشد.
عشق به مفهوم لذت بردن از همه هستی و هستی آفرین در کمال رهایی و آزادگی است، بدون ترس از دست دادن شی یا فردی خاص.
پس بر دست پینه بسته پدر و بر پیشانی پر چروک مادرت بوسه بزن
گل را ببو، باران را حس کن و آسمان پرستاره را به تماشا بنشین
دست نوازشت را بر سر کودک یتیم بکش و سینه ات را سنگ صبور دوستان کن
گستره آسمان را دلیل کوچکی غمهایت بدان و شرم “پدری خجالت زده از دست خالی در پیش کودکانش” را به خود بیفزا
لایحه علمت را چون نسیم بهاری بین همنوعانت منتشر کن.
روی گشاده و لبخندت را ، ارزانی مردمان خسته از کاری کن، که هنگام غروب در خیابان های شلوغ با چشمانی خواب آلود رو به خانه دارند.
آرامش بخش کسانی باش که با تو مرتبطند. به نوعی که اگر جهان را ترک کنی، شکاف نبودنت را حس کنند. با این وجود دیگران را وابسته به خودت نکن و آنها را مالامال عشق کن. آنها را بزرگتر از آنی بنما که شی یا فردی آنها را به خود وابسته کند.
عشق را از هر کجا شروع کنید به زودی متوجه می شوید بسیار سیار و روان است. و همه آفرینش را در خود جای می دهد. وقتی عشق چنین عظیم و بزرگ است ، پس در انحصار شئی یا شخصی نیست، که آن را از ما بگیرد و ما را تنها بگذارد. همه هستی در وجود ماست ، پس، از دست دادن هیچ چیز ، موجب کاستی در این بی نهایت عشق ما ، نمی شود.
ارزش تو به اندازه آن چیزی است که به آن دل می بندی پس مواظب باش که به کمتر از بی نهایت عشق ، دلبسته نشوی.

ستاره یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:09 ب.ظ

چه جالب
اگر اول آشنایی و درک درستی از دلبسته و وابسته بتوانیم به دست آوریم آن وقت راحت تر میتوان برای این سوال راه حل مناسب انتخاب کرد.
تعریف دلبسته چیست؟
تعریف وابسته چیست؟

تلاله دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ق.ظ http://talaleh.blogsky

سلام عزیزم
ممنون که به من سر زدی ...
خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم
اگه تو هم دوست داری خبرم کن...
راستی اولای کار وبلگم ماجرای دوستم رزگل رو تو وبم گذاشتم بد نیت اینجا برات بزارم ...ببخش که طولانیه اما نظرتو در مورد رز گلم بنویس ...
این یه واقعیته...



یه دوست دارم که 12 ساله باهمیم , یادمه روز اولی که باهاش آشنا شدم کلاس زیست شناسی داشتیم داشت درس می خوند, همیشه تنها بودو کمتر با کسی حرف میزد, از همون روزای اول توجهم رو جلب کرده بود.ازش اجازه خواستم پیشش بشینم, طوری جوابمو داد که اولش پشیمون شدم,اما باز نشستم...ساعت آخر کلاس نداشتیم نمیدونم چرا هر چی تو دلم بود براش گفتم ,اونم گوش میکرد...بهرحال به همین سادگی با دختری که همه فکر میکردن از دماغ فیل افتاده صمیمی شدم ....

تو مدت این 12سال واقعا راست میگه که مثل هیچ کس نیست...عقاید ساده و بی آلایشش همه رو جذب میکرد انگار یه معلم فلسفه بچه ها کنارش بودن و از مشکلاتشون میگفتن و اونم راهنمایی شون میکرد. با اینکه تو دلش خیلی غم وغصه بود اما همیشه آروم بود هیچ وقت گله نمی کرد وسنگ صبوری بود واسه من وبچه ها....

عاشق هیچ پسری نبود وهیچ پسری نمی تونست تو دلش جا کنه...از اینکه عاشق یه نفر باشه بیزار بود, به من میگفت سعی کنم دوست بدارم تا عاشق باشم ,معنی حرفش رو نمی فهمیدم وقتی ازش پرسیدم مگه چه فرقی داره ؟گفت عشق مختص کسی که همیشه ماندنیه,عشق یعنی وابستگی واین وابستگی مختص خداست..عاشق کروکوره اگه از معشوق ناراحت بشه شاید به تنفری تبدیل بشه که برای عزیز ترین کسی که تا دیروز دوستش داشته آرزوی بدبختی کنه ولی کسی که دوست داشته باشه راحت میتونه گذشت کنه ...

توی این 12 سال خصوصا این دوماه اخیر فهمیدم واقعا مثل هیچ کس نیست عقایدشو باور داره ,بهشون عشق می ورزه ...براتون میگم آخرش شما هم نظرتون رو در مورد دوستم بگید.

دقیقا 2ماه پیش بهش گفتم آخه دختر خوب واقعا تو این مدت عاشق هیچکس نشدی...بالاخره گفت ومن خوشحال بودم که اون کسی رو داره که می تونه دوسش داشته باشه...میدونید اون عاشق نشده بود اون یکنفر رو انتخاب کرده بود ومن میدیدم واقعا کسی رو که انتخاب کرده بود تنها کسیه که می تونه دنیای منو خوشبخت کنه.مجبورش کردم بهش بگه آخه به نظر خودش یک طرفه بود بهش گفتم اگه نگی خودم میگم .با اصرار من راضی شد و ناشناس بهش گفت که فقط دوسش داره و عاشقش نیست,اما توی چشماش میخوندم که دوست داشتن برتر از عشقه و اون دنیایی شده واسه تنهاییش...باورتون نمی شه اما اون حتی نتونست حدس بزنه کسی که ماهی چند دفعه باهاش روبرو میشه همونی که الان ناشناس داره بهش میگه دوسش داره وحاضره اونو خوشبخت ترین مرد روی زمین کنه...اما وقتی به اصرار راضی شد اسمشو بگه طرف حتی دیگه جوابشو نداد وآخرش براش گفت توی زندگی من کسی هست...

یادمه اون روز خیلی ناراحت نبود یا اینکه بود وبه روی خودش نیاورد فقط وقتی ازش پرسیدم چه حالی داری گفت راحت شدم اما نمی دونم چرا مدام حرف آخرش جلو رومه مدام برام تکرار میشه (کسی تو زندگی من هست)...

خیلی زود براش آرزوی خوشبختی کرد و گذشت من می دونستم براش سخته اما اون روحیه خوبی داشت اگه من بودم حتما میکشتمش...ولی اون میگفت اون مثل من حق انتخاب داره ازش ناراحت نبود ناراحت نبود که کنارش نیست شرمنده دلش بود که بهش اطمینان کرده بود...

اون واقعا مثل هیچ کس نیست ومن عاشق این تفاوتم... براش دعا کنیم که به خوشبختی که دوست داره برسه با اونی که دوسش داره.......


خانمی من دلبستگی وابستگی داره ورها شدن ازش یه کم سخته ...پس سعی باید کرد که عادت نکنیم ...عادت نکنیم که فردا نشه ترک عادت کرد آخه میگن موجب مرض است...اگه حق انتخاب رو به دیگران بدیم راحت تر می تونیم بگذریم...
منتظرتم
تو هم واسه رزگلم دعا کن...

محمد دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

من فکر می کنم منظور شما از دلبستگی و وابستگی،از اموری است که دل دچارش می شود،با توجه به نوشته های دوستان در بالا،تقریبا من هم همین نظرات را دارم.ولی این را هم می دانم که،دلبسته بودن به کسی،و وابسته نبودن به او،بسیار سخت است!!!! باید دچار شد تا درک بهتر کرد.محمد

تلاله سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:43 ق.ظ http://talaleh.blogsky

سلام خانمی من
من تورو به نام خودت لینک کردم
راستی به نظر من هیچ وقت سعی نکن به کسی دلبسته از نوع وابستگی مزمن بشی...کسی رو هم دلبسته نکن که شاید موجب خطا در زندگی بشه...
به روزم...
منتظرم

نسرین سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام در ادامه‌ی نظرات دوستان مطلبی برایت می‌نویسم امیدودوارم مفید باشد همینطور دوستان دیگر.

ملاک دنیایی بودن تعلق خاطر نسبت به این امور داشتن یا همون دلبستگی به اینهاست



چه بسیار کسانی که مال و دارایی و ... دارند ولی داشتن و نداشتن آنها در نظرشان فرقی نمیکند و برعکسش هم هست چه بسیار کسانی که مال و دارایی ندارند ولی دائما در دلشان حب به دنیا وجود دارد.



حالا چه جوری می تونیم تشخیص بدیم که دلبستگی داریم یا نه ؟



اگر یه وقتی ما از وسایل و لوازم و ... هر چی که داریم اگر از دستشون دادیم و ناراحت شدیم مشخص میشود در ما دلبستگی وجود دارد و اگر هم چیزی بدستمون رسید هم اگر خوشحال شدیم باز هم دلبستگی داریم.



البته این خیلی سخته که اصلا در این موارد هیچ تغییری در انسان ایجاد نشه ولی انسان ظرفیت اینو داره و باید با تمرین از کم به زیاد به این مهم دست پیدا کنه.






ذات اقدس در قرآن کریم میفرمایند : تا بخاطر آنچه که از دست داده اید غمگین نشوید و به آنچه که خدا به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید.






خلاصه کلام اینکه تعلق و دلبستگی به امور دنیوی یکی از شاهراههای نفوذ شیطان در دل انسانه و همچنین مایه آلودگی روح و ظلمت جانه و سرانجامش هم موجب شقاوت و بدبختی بی پایان میشه






اصلا این دنیا مثل همون خوابیه که گفتیم ، مثلا خوابیدیم و داریم خواب میبینیم ، چقدر زرق و برق هستش ، چقدر امکانات و املاک و ماشینو و ... هستش که مشغول با اوناییم و همینکه از خواب بیدار میشیم میبینیم که هیچی از خوابمون اینور نیستش و اون دل سفیدی هم که خدا بهمون داده بود هم سیاهش کردیم . که میتونستیم همون دل سفید رو هم زیباترش کنیم با نقشهای زیبایی که میتونستیم بهش بدیم .

سرمد سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.nooresabz.tk

سلام
خسته نباشی وب جالبی داری ولی هنوز باید سختی بکشی تا بهتر بشی...

به نظر من هر انسان برای زنده موندن نیاز به وابسته بودن و دل بستن داره اما باید دید که به چیز دل می بندی و به کدوم دل بستت وابسته می شی!
شاید هم به چیزی وابسته شدی اما دل نبسیتی!

مجید دانشور جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ب.ظ http://m-b-khoda.blogfa.com

سلام .
والله چی بگم ؟

خاله جون جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:24 ب.ظ

دیدی بالاخره اومدم
جالبههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
خوشرنگهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
اون کرم رفع سفیدی مو رو هم برام پیداکنننننننننننننننننننننننننننننننننن
حالا باز بگو بی ٫ذوقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق¤

مجید دانشور جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ب.ظ

باز هم سلام .
من نمیدونم چه جور میشه دلبسته بود اما وابسته نبود .
برای همین گفتم والله چی بگم ؟
البته باید یه جوره دیگه میگفتم .
چه جوری ؟
این جوری :
خدا خودش راه دلبسته بودن بدون وابستگی رو تو دل و جان ما بگذارد و راه درست را نشان دهد .
البته نظرات دیگران را خواندم و زیبا بود و باحتمال خیلی زیاد درست .
د........ جان
اگر شما به راه درست رسیدید به ما هم راه را نشان دهید . ممنون میشویم .

عطیه یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ق.ظ http://tomareeshgh70.blogfa.com

سلام تبسم عزیز
ببخشید دیر اومدم وب جالبی داری
بحثی که میخوای دربارش حرف بزنی خیلی مفصله وزیاده و دوتا موضوع کاملا از هم جداست من دارم یه مطلب دربارش مینویسم که هر وقت اماده شد بهت خبر میدم بیای بخونی
وابستگی به غیر از خدا افتادن از کارو زندگیه روز مره و افتادن توی یه چاه بزرگه
چون وابستگی ادمارو فلج میکنه اجازه ی راه رفتن رو ازشون میگیره ولی دلبستگی برعکس باعث حرکت بیشتر ادما میشه به ادما هدف میده زندگیشونو عوض میکنه
وابستگیه به مسائل دنیایی هدف رو از ادما دور میکنه چون همه چیز دنیاییه ولی دلبستگی راه رو به ادم نشون میده
تا اینجارو برات نوشتم بقیشم هر وقت تموم شد بهت خبر میدم بیای تو وبم بخونی
بازم بهم سر بزن خانومی خوشحال میشم
التماس دعا

یاس یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.yaseman-17.blogsky.com

نمیدونم
اصا میشه؟
با توکل به خدا

مجید دانشور یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:29 ب.ظ

سلام .
صد سلام .

تلاله دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ق.ظ http://talaleh.blogsky

سلام ممنون که بهم سر ردی
از تبریکتم ممنون ..
راستش من مربی هنرم...گاهی وقتا هم فیزک وریاضی درس میدم فرق نمی کنه چه پایه ای ؟؟؟البته فیزیک وریاضی رو تو فامیل به پسر خاله دختر خاله و...درش میدم...اما واقعا معلمی سخته...



راستی دلبستگی عادته ...باید سعی کرد عادت نکرد..
موفق باشی عزیز دلم

نوید سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://lawbreaker.blogsky.com

سلام تبسم جان ، با یک شعر خیلی قشنگ آپ کردم .

دغدغه سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام
ممنون که به من سر می‌زنی!
راستی تا کی صبر کنیم تا مطالب جدید ازت ببینیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
د یالللللا

شبنم جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ب.ظ

آخه میدونی چیه من تا حالا مثل تو به کسی دلبسته نشدم که بخوام وابسته هم بشم ولی تو سعی خودت رو بکن حتما بهش میرسی . خسته شدم اینقدر ازت این سوال رو شنیدم . چیز جدیدی نداری ؟؟

عزیز من این همه مطلب رفتی چسبیدی به سوالی که خودت میدونی جوابشو خانم سجادی جون بهم داده!
امیدوارم هیچ وقت به کسی یا چیزی غیر خدا وابسته نشی
ممنون که اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد